شعر در مورد حسرت
شعر در مورد حسرت ، شعر در مورد حسرت کربلا،شعر در مورد حسرت گذشته،شعر در مورد حسرت خوردن،شعر در مورد حسرت عشق،شعر در مورد حسرت نخوردن،شعر در مورد حسرت دیدار،شعر در مورد حسرت کودکی،شعری در مورد حسرت،شعر درباره حسرت،شعر درباره حسرت کربلا،شعر درباره حسرت خوردن،شعر درباره حسرت عشق،شعر درباره حسرت دیدار،شعر مولانا در مورد حسرت،شعر درباره حسرت جوانی،شعر حسرت،شعر حسرت کربلا،شعر حسرت دیدار،شعر حسرت عشق،شعر حسرت محمد اصفهانی،شعر حسرت پرواز هوشنگ ابتهاج،شعر حسرت پرواز،شعر حسرت زیارت کربلا،شعر حسرت استقلالیا،شعر حسرت گذشته،شعر حسرت کربلا،شعر در حسرت کربلا،شعر در مورد حسرت کربلا،شعر ترکی در حسرت کربلا،شعر درباره حسرت کربلا،شعر برای حسرت کربلا،شعر حسرت دیدار کربلا،شعر حسرت اربعین کربلا،شعر حسرت دیدار یار،شعر حسرت دیدار تو،شعر در حسرت دیدار تو آواره ترینم،شعر در حسرت دیدار تو،شعر در حسرت دیدار،متن شعر در حسرت دیدار همای،شعر درمورد حسرت دیدار،شعر درباره حسرت دیدار،شعر درباره حسرت عشق،شعر در حسرت عشق،شعر در مورد حسرت عشق،شعر در وصف حسرت عشق، شعر در مورد حسرت گذشته
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد حسرت برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
شعر در مورد حسرت
ردپای حسرت عشق به دلم نشسته
یار از دیدن من روی گرفته
او در برمن کجا شبی آسوده
کی ز من و این دل خبری گرفته
چه کسی گفت از دوری من دلتنگ شده
دل من شیشه و دل او سنگ شده
شعر در مورد حسرت کربلا
نگران نباش
من میدانم چگونه
با حسرت نبودنت تا کنم
فقط برایم بنویس
هنوز میخندی
شعر در مورد حسرت گذشته
گناهش گردن خودت
اما آن روز روزه بودم که حسرت بودنت را خوردم
شعر در مورد حسرت خوردن
من حسرت دیدار تو دارم به که گویم
از بهر تو من ابر بهارم به که گویم
غیر از تو کسی را به خدا دوست ندارم
از نرگس چشم تو خمارم به که گویم
شعر در مورد حسرت عشق
به سلامتی مترسک
که با لبخندی به پهنای وجودش
و دستهایی باز به فراخی آرزویش
در حسرت یک آغوش گرم جان داد…
شعر در مورد حسرت نخوردن
حسرت در حصار بود
زیبایی در کمال
ابر به درگاه توقیف اما
آسمان بارانی
چه مردود کرد طلوع را؟
غروب گذشت اما
طلوع نیامد
اندیشه خاکستر شد
طلوع محو تر از خاکستر
شعر در مورد حسرت دیدار
بساط کرده ام و تمام نداشته هایم را به حراج گذاشته ام
بی انصاف چانه نزن
حسرت هایم به قیمت عمرم تمام شده
شعر در مورد حسرت کودکی
ای عشق پس از تو نان من آجر نیست
بی تو دلم از دریغ و حسرت پر نیست
تو قسمت من نه مال مردم بودی
قربان دلم که مال مردم خور نیست