سایت پزشکی

شعر در مورد اسم نگار

شعر در مورد اسم نگار,شعر درباره اسم نگار,شعری درباره اسم نگار,شعری درمورد اسم نگار,شعر درباره ی اسم نگار,شعر اسم نگار,شعر با اسم نگار,شعر برای اسم نگار,شعر درباره اسم نگار,شعر عاشقانه اسم نگار,شعر در مورد اسم نگار,شعر از اسم نگار,شعری درباره اسم نگار,شعری درمورد اسم نگار,شعر عاشقانه برای اسم نگار,شعر با کلمه نگار,شعر نو با نام نگار,شعر با نام نگار,شعری با کلمه نگار,شعر برای نام نگار,شعر درمورد اسم نگار,شعر درباره ی اسم نگار,شعر عاشقانه به اسم نگار

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد اسم نگار برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

نگار من سر زلفت چه خوش کشیده به بندم

خوشم که از همه خوبان تو را اسیر کمندم

شعر در مورد اسم نگار

خدا کند که نیفتد کسی ز چشم نگار

به نزد یار چو ما پست و بی بها نشود

شعر درباره اسم نگار

من در کنار تو،تو در کنار من

بی تو همیشه خزانم؛ای نگار من

شعری درباره اسم نگار

ای چشم خسته قیمت یک پلک باز چند؟

سوی نگار و بهر نگاهی که سیر نیست

شعری درمورد اسم نگار

به یک نفر که شبیه تو دلربا باشد

هنوز مثل گذشته «نگار» می گویند

شعر درباره ی اسم نگار

دل تنگ خویشتن را به تو می‌دهم، نگارا

بپذیر تحفه? من، که عظیم تنگ دستم.

شعر اسم نگار

هیچ نگردم به گرد عشق فروغی

جلوه حسن نگار اگر بگذارد.

شعر با اسم نگار

این کوزه چو من عاشق زاری بوده است

در بندِ سر زلفِ نگاری بوده است!

این دسته که بر گردن او می بینی

دستی است که در گردن یاری بوده است

شعر برای اسم نگار

چون صید به دام تو به هرلحظه شکارم / ای طرفه نگارم

از دوری صیاد دگر تاب نیارم / رفته ست قرارم

چون آهوی گم گشته به هر سوی دوانم / رهایی نتوانم

تا دام در آغوش نگیرم نگرانم / آه از دل زارم

شعر درباره اسم نگار

از ناوک مژگان چو دو صد تیر پرانی / بر دل بنشانی

چون پرتو خورشید اگر رو بکشانی / وای از شب تارم

در بند و گرفتار بر آن سلسه مویم / خلاص از تو نجویم

از دیده ره کوی تو با اشک بشویم / با حال نزارم

شعر عاشقانه اسم نگار

برخیز که داد از من بیچاره ستانی / دردم چو ندانی

بنشین که شرر در دل تنگم بنشانی / لختی به کنارم

تا آن لب شیرین به سخن باز گشایی / خوش جلوه نمایی

ای برده امان از دل عشاق کجایی / تا سجده گزارم

شعر در مورد اسم نگار

گر بوی ترا باد به منزل برساند / جانم برهاند

ورنه ز وجودم اثری هیچ نماند / جز گرد و غبارم.