شعر در مورد دستبند
شعر دستبند ,شعر اگر دستبند تجمل,شعر در مورد دستبند,شعر روی دستبند,شعر خدایا اگر دستبند تجمل,شعر نو دستبند,شعر درباره دستبند,شعر اگر دستبند تجمل نمیبست دست کمانگیر مارا,شعر درمورد دستبند,شعر با کلمه دستبند,شعر با کلمه ی دستبند,شعری در مورد دستبند,شعری درباره دستبند,شعر درباره ی دستبند,شعر کودکانه در مورد دستبند,شعر مفهومی در مورد دستبند,شعرهای کودکانه در مورد دستبند
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد دستبند برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
من مشتاق شمردن بوسه های توام
و زاریِ آب در لیوانی که به لب های تو فکر می کند.
از یک فرشته گزمه چه بر می آید
جز دستبندی که بر مچ مجروحم می زند
و به دست توام می سپارد.
شعر دستبند
دنبال دو کلمه می گشتم
مانند دو گوشواره
که آویزه ی گوشـت کنم
کلمات صف کشیدند
دسته دسته
دستبند تو شدند
کلماتی که دستت را دوست می داشتند
شعر اگر دستبند تجمل
با عشق توست که می پیوندم
به خدا، زمین، تاریخ، زمان،
آب، برگ، به کودکان آن گاه که می خندند،
به نان، دریا، صدف، کشتی
به ستاره ی شب آن گاه که دستبندش را به من می دهد،
به شعر که در آن خانه دارم و به زخم که در من لانه کرده.
تو سرزمین منی، تو به من هویت می دهی
آن که تو را دوست ندارد، بی وطن است.
شعر در مورد دستبند
شهره ی شهرم
وقتی افق
دست بر زلفت می گذارد،
تا وسوسه ای نو
در جیبت کند
از جنس ِ دستبندهای زنگار گرفته ی مادربزرگان!
شعر روی دستبند
روزی که آمدی
طوفان شد و پیکانی آتشین
در نقطه ای از جهان فرود آمد
پیکانی که کودکان
کلوچه ای عسلی اش پنداشتند
زنان دستبندی از الماس
و مردان نشان شبی مقدس
شعر خدایا اگر دستبند تجمل
بر دست بیدبست ز پیروزه دستبند
در گوش گل فکند ز بیجاده گوشوار
از کوه تا به کوه بنفشه ست و شنبلید
از پشته تابه پشته سمن زار ولاله زار