اشعار محسن کاویانی
اشعار محسن کاویانی ،شعر محسن کاویانی،شعر محسن کاویانی در مورد مداحان،شعر محسن کاویانی درباره مداحان،شعر محسن کاویانی برای مداحان،اشعار عاشقانه محسن کاویانی،اشعار عاشورایی محسن کاویانی،اشعار مذهبی محسن کاویانی،شعر محسن کاویانی،شعر طنز محسن کاویانی،شعر های محسن کاویانی،شعر طنز محسن کاویانی مداح،شعر جنجالی محسن کاویانی،شعر توهین آمیز محسن کاویانی،شعر محسن کاویانی مداحان
در این مطلب از سایت جسارت بهترین اشعار محسن کاویانی را در بخش اس ام اس شعر برای شما تهیه کرده ایم .امیدواریم مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد
سویش گرفتم دستهای ناتوانم را
از آینه بیرون کشیدم هم زبانم را
تا یار من او باشد و من یار او باشم
من قصد جانش کردم و او قصد جانم را
ساقی فقط حال بدم را خوب میفهمد
وقتی سر و ته میگذارم استکانم را!
نه! از شراب زندگی دیگر نمینوشم
ها… ای من در آینه بو کن دهانم را
عمری کنارم از وفا گفتند تا بردند
سگهای دورم تکه تکه استخوانم را
گفتم خدایا دشمنانم را بگیر از من
اینگونه شد دیگر ندیدم دوستانم را…
اشعار محسن کاویانی
هرکسی حال مرا پرسید گفتم عالی ام
اشک ها پنهان شده در خنده ی پوشالی ام
نردبان هر کس و ناکس شدم اما چه سود؟
دار قالی هستم و حالا جدا از قالی ام
خوب فهمیدم که خوش بودند از غمهای من
آن رفیقانی که غمگینند از خوشحالی ام
دیگر آن چاقوی دست نارفیقان نیستم
خسته از دیروزهای خونی و جنجالی ام
بی دلیلِ بی دلیلِ بی دلیلِ بی دلیل
من شدیداً خسته از هر بحث استدلالی ام
مثل نعل اسب ها در زیر پا افتاده ام
با همه افتادگی تندیس خوش اقبالی ام
غرق خواهد شد کسی که سخت “من ، من” میکند
بطری بر روی آبم چون که از خود خالی ام…
شعر محسن کاویانی
وای از آن دم که از سر طفلی
دست یک مرد روسری بکشد
وای از آن دم که بر سر بابا
دختری دست مادری بکشد
دختری که عجیب دلتنگ است
تنگ بابا و تنگ آغوشش
دختری که شدست سرخ و کبود
چون گل لاله، لال? گوشش
طفل معصوم عاری از کینه است
چیزی از جنگ هم نمیداند
زیر لب غرق بغض میگوید
زیر لب غرق بغض میخواند:
در مسیری که آمدم تا شام
درد دلها به ماه میکردم
هرکسی چپ نگاهمان میکرد
به عمویم نگاه میکردم
ای یتیمان کوف? دیروز
قلب ما را عجیب آزردید
پدر ما علی است، مردی که
نان و خرما ز سفرهاش خوردید
شعر محسن کاویانی در مورد مداحان
ما قدرت پرواز هم داریم
هرچند پابند زمین هستیم
پای پیاده عشق میچسبد
چشم انتظار اربعین هستیم
ما را نمک گیر خودش کرده ست
این راه که هر سال گلچین است
با چایی شیرین شورانگیز
با قهو? تلخی که شیرین است
دیدم سه سال پیش دراین راه
پایی که تاولها مدالش بود
آن دخترک خرما تعارف کرد
آن دخترک تنها سه سالش بود
بوی گلاب این مسیر اصلا
جاماندهای از اشک زینبهاست
داغ ستون خیم? عباس
بر سین? بی تاب موکب هاست
موکب به موکب عشق مینوشیم
موکب به موکب باده در دستیم
عاشق که باشی خوب میفهمی
ما از نجف تا کربلا مستیم
شوق وصال کربلا دارم
اما همیشه سهم من دوری است
عشاق گاهی سهمشان از عشق
تنها صبوریهای مجبوری است
مست حسینم، دوستش دارم
حتی اگر از او جدا باشم
حتی اگر قسمت نباشد که
این اربعین در کربلا باشم
شعر محسن کاویانی درباره مداحان
حتی نرنجاند از خودش یک مشت ترسو را
بخشید از روی سخاوت دست و بازو را
تا خاطراتی را نهان سازد، بر آن میگشت
پنهان بسازد از برادر زخم پهلو را
عباس ماهی خنده رو بوده است، اخمو نیست