شعر در مورد چت
شعر در مورد چت ,شعر در مورد چت ممنوع,شعر در مورد چت نکردن,شعر طنز در مورد چت,شعر طنز درباره چت,شعر طنز چت روم,شعر برای چت روم,چت روم شعر و مشاعره,چت روم شعر و شاعری,شعری درباره چت,شعر درباره ی چت,شعر کودکانه در مورد چت,شعر مفهومی در مورد چت,شعرهای کودکانه در مورد چت
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد چت برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
شدم با چت اسیر و مبتلایش
شبا پیغام می دادم از برایش
به من می گفت هیجده ساله هستم
تو اسمت را بگو، من هاله هستم
بگفتم اسم من هم هست فرهاد
ز دست عاشقی صد داد و بیداد
بگفت هاله ز موهای کمندش
کمان ِابروان ، قد بلندش
شعر در مورد چت
بگفت چشمان من خیلی فریباست
ز صورت هم نگو البته زیباست
ندیده عاشق زارش شدم من
اسیرش گشته بیمارش شدم من
ز بس هر شب به او چت می نمودم
به او من کم کم عادت می نمودم
در او دیدم تمام آرزوهام
که باشد همسر و امید فردام
شعر در مورد چت ممنوع
برای دیدنش بی تاب بودم
ز فکرش بی خور و بی خواب بودم
به خود گفتم که وقت آن رسیده
که بینم چهره ی آن نور دیده
به او گفتم که قصدم دیدن توست
زمان دیدن و بوییدن توست
ز رویارویی ام او طفره می رفت
هراسان بود او از دیدنم سخت
شعر در مورد چت نکردن
خلاصه راضی اش کردم به اجبار
گرفتم روز بعدش وقت دیدار
رسید از راه، وقت و روز موعود
زدم از خانه بیرون اندکی زود
چو دیدم چهره اش قلبم فرو ریخت
تو گویی اژدهایی بر من آویخت
به جای هاله ی ناز و فریبا
بدیدم زشت رویی بود آنجا
شعر طنز در مورد چت
ندیدم من اثر از قد رعنا
کمان ِابرو و چشم فریبا
مسن تر بود او از مادر من